نماد سایت خبرکده

‌Ali Bozorg: صبحی تو تشییع‌جنا …

‌Ali Bozorg:
صبحی تو تشییع‌جنا … 563589001661520609 1020x1024

 

 

‌Ali Bozorg:
صبحی تو تشییع‌جنازه‌ی ابتهاج، یه گروه موقع قرآن خواندن قاری، شروع کردن دست زدن و درود بر سایه درود بر سایه گفتن. بعد که قاری کارش رو کرد و رفت، چند دقیقه بعد همون گروه شعار دادن عزاعزاست امروز، شاعر محبوب ما پیش خداست امروز. وضع غریبی بود. 🙂
|
خبرنگار صداوسیما رفت از یه جوون که گوشه‌ای ایستاده بود پرسید کدوم شعر ابتهاج رو بلده. طرف مکث کرد، بعد گفت: آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید و چه و چه و چه. شعر نیما رو خوند.
|
بعدش رفت سمت یه زن و مردی که اون‌طرف‌تر ایستاده بودن. مرد شروع کرد با بغض ارغوان رو خوندن. به همون سیاق قربانی. از بس بد خوند، زن دستش رو جلوی دهن مرد گذاشت. گریه‌ش شد خنده. زن گفت خیلی خرصدایی، آبرومون در سطح استان رفت.
|
بلدا ابتهاج هم رفت پشت میکروفن. نخستین جمله‌ش تشکر از وزارت ارشاد و وزارت امور خارجه بود. یک گروهی اون وسط شاکی شدن که چرا تشکر کرد از این‌ها. بعد از کاوه و کیوان برادرانش تشکر کرد. حرفی از اسیا خواهرش نزد. دعوای خانوادگی به دم در تالار وحدت هم رسید.
|
بعدش دو تا نوجوان رفتن بالا شعرهای سایه رو خوندن. با تپق و مکث و این‌ها. بعد یک سخنران دیگر آمد که گویی وظیفه داشت چهل و پنج دقیقه حرف بزند. و زد. و این بود کل برنامه. آن وسط هم شفیعی کدکنی حرف نزد. گفتن بخاطر تأالمات روحی، از حرف زدن پرهیز کرده.
|
پیکر سایه روی دست می رفت سر حافظ و جمعیت هم هماهنگ و بی‌هماهنگ شعار و دست می‌زدند. درود بر سایه، سلام بر کیوان؛ درود بر سایه، سلام بر شجریان؛ درود بر سایه، سلام بر لطفی. آخر مراسم هم خب مثل همیشه مرغ سحر خوانده شد که معلوم نبود ربطش چیه. مثل کل مراسم که هیچ ربطی به ابتهاج نداشت.
alibozorgian

? @
NaeimehDoustdar

خروج از نسخه موبایل