مادر پویا بختیاری:
گفتم که پسرم من حاضرم بریم. دستمو انداختم دور دست پسرم حلقه کردم. با هم رفتیم بیرون. دست تو دست هم…
…گاز اشک آور باعث شد من و پسرم توی اون شلوغی دستمون از همدیگه رها بشه…
…ناگهان دیدم سیل جمعیت از طرف پل بلوار، به سمت پایین سرازیر شدند. با شعار اینکه “میکشم، میکشم، آن که برادرم کشت.” من نگاه کردم دیدم که پسر من روی دستهاشون داره میاد…
لینک مصاحبه کامل