صبح هواپیمای ما یه مدت داشت تو هوا دور خودش میچرخید چرخاش باز شه همه از ترس جون به لب شده بودیم، یکی داد زد: کاپتان اینجوری یه نقطه وانستا، زیگزاگی برو نتونن نشونه بگیرنمون
و بله، خیلی خندیدیم
صبح هواپیمای ما یه مدت داشت تو هوا دور خودش میچرخید چرخاش باز شه همه از ترس جون به لب شده بودیم، یکی داد زد: کاپتان اینجوری یه نقطه وانستا، زیگزاگی برو نتونن نشونه بگیرنمون و بله، خیلی خندیدیم Sahar_BM
و بله، خیلی خندیدیم
این مطلب بدون برچسب می باشد.